داستان سریال دارک در شهری خیالی به نام ویندن اتفاق میافتد. در این شهر بچهها در حال ناپدید شدن هستند. و همین باعث میشود که چهار خانواده و گذشتهشان به یکدیگر مرتبط شود. راز و رمزهای گذشته بر زندگی سه نسل از همین خانوادهها تاثیر میگذارد. شخصیت اصلی سریال دارک پسری به نام جوناس کانوالد است. یک نوجوان که سعی دارد با خودکشی پدرش کنار بیاید. از طرف دیگر اولریک نیلسن یک افسر پلیس است که برادرش 33 سال پیش گم شده و حالا هم پسر کوچکش گم شده است.
سریال Dark گرچه یک سریال فانتزی و علمی-تخیلی است، اما از این هم فراتر میرود و موضوعاتی فلسفی و هستیگرایانه را مطرح میکند. در طول این سریال، معانی وجودی زمان و تاثیرات آن بر روی هستی انسان مورد بررسی قرار میگیرند.
سریال دارک یکی از پیچیدهترین و غنیترین محصولات تلویزیونی سالهای گذشته است. قوانین متعددی پیرامون سفر در زمان در این اثر وجود دارند. تمامی اتفاقات به صورت چرخهوار اتفاق افتاده و تغییر گذشته عملا غیر ممکن است. علاوه بر این، روابط خانوادگی بین شخصیتهای مختلف بسیار پیچیده و چند لایه هستند. یکی از نقاط قوت و ویژگیهای مهم سریال Dark را میتوان پیچشهای داستانی شوکهکننده و دور از انتظار دانست. گل سرسبد این پیچشها را در انتهای فصل دوم و با افشای حقیقت وجود حداقل یک جهان موازی با مشاهده کردیم. اگر به خاطر داشته باشید، در دقایق پایانی فصل دوم، مارتایی که میشناختیم کشته شد، اما این پایان کار او نبود؛ در جریان پیچشی دیوانهوار و دور از ذهن، مارتای دیگری ظاهر شده و مخاطبان و جوناس را به طور کامل سردرگم میکند. تا به حال، شاهد روایت داستان اهالی شهر در دهه 20، 50،80، زمان حال و آینده بودیم. با این وجود، سوالی که مارتا در اینجا مطرح میکند، فارغ از بعد زمان بوده و به حقیقتی متفاوت اشاره دارد.
۱- دلیل انتخاب کلمه Dark بهعنوان اسم سریال
سیارهها، ستارهها، کهکشانها و تمام چیزهایی که انسان میتواند با چشم ببیند تنها پنج درصد از جهان هستی را تشکیل میدهند؛ خب پس سایر جهان از چه چیزی ساخته شده است؟ این سوالی است که شاید تا قرنها بعد هم جوابی برای آن پیدا نکنیم ولی درحالحاضر دانشمندان برای تمام جزییات جهان که برای ما قابل مشاهده نیستند یک اسم انتخاب کردهاند و آن را ماده تاریک (Dark Matter) نامیدهاند. ما قادر بهتماشای آن و انجام تحقیقات روی آن نخواهیم بود بنابراین نمیتوانیم آن را درک کنیم ولی بهطور حتم میدانیم که این ماده وجود دارد. این ماده مرموز حتی به نور هم عکسالعملی نشان نمیدهد و بهایندلیل تحقیق روی آن را تقریبا غیرممکن میکند. خب چگونه میدانیم مادهای وجود دارد که نه میتوانیم آن را ببینیم و نه میتوانیم روی آن تحقیق کنیم؟ این ماده بهطور عجیبی روی جهان هستی تاثیر میگذارد و این عاملی بهشمار میرود که میتوانیم آن را مشاهده کنیم.
این توضیحات را تعمیم دهید به این سریال؛ انگار داریم درباره آن صحبت میکنیم و نه جهان هستی! سریالی که تمام آن حول یک ماده تاریک میگردد و بهجرات میتوان گفت که بسیاری از جزییات آن را نمیتوان بهسادگی مشاهده کرد و متوجه آنها شد. انتخاب کلمه Dark برای عنوان این سریال یکی از بهترین تصمیمهای سازندگان آن قلمداد میشود که خیلی نامحسوس به شما اشاره میکنند که نمیتوانید تمام جزییات جهان سریال را متوجه شوید. همانطور که نمیدانیم ماده تاریک از چه چیزی تشکیل شده است، در خیلی از لحظات سریال نمیدانیم که دقیقا چه اتفاقی درحال افتادن است.
۲- چرا ویندن؟
در زبان آلمانی کلمه ویندن معانی زیادی دارد؛ این کلمه معنی باد، پیچش یا حتی مارپیچ میدهد. سازندگان سریال بیشک معنی پیچش را درنظر داشتن تا با آن پیچوخمهای بیشماری که در آن شهر جریان دارند را در اختیار مخاطب قرار دهند. پیچشهای داستانی این سریال که مانند معنی دیگر کلمه ویندن یعنی مارپیچ، در بسیاری از قسمتهای سریال درانتها بهخود برمیگردند؛ در مجموع میتوان گفت که شهر ویندن و افراد حاضر در آن بههیچوجه نمیتوانند از سرنوشت خود فرار کنند.
یانتیه فریز یکی از نویسندگان سریال در مصاحبهای با رادیو تایمز درباره شهر ویندن به گفتوگو پرداخت و گفت: «مانند بسیاری از شخصیتهای سریال که جهانی بدون ویندن را آرزو میکردند، ما هم نمیخواستیم این مکان در واقعیت وجود داشته باشد. این یک مکان خیالی است، ما بهعمد میخواستیم که این مکان خیالی باشد بهجای اینکه شهر را با خصوصیات باواراییها یا شهرهای شمالی آلمان بهتصویر بکشیم. ما اینکار را کردیم تا این مکان بتواند در هرجایی که مخاطب فکرش را میکند، حضور داشته باشد».
۳- محل فیلمبرداری سریال
شاید جالب باشد که بدانید محل فیلمبرداری سریال Dark تنها دقایقی با شهر برلین، پایتخت کشور آلمان فاصله دارد. زمانیکه تیم سازنده سریال شهر برلین را برای مشاهده چند مکان مختلف که از قبل مشخص کرده بودند، ترک کردند در اولین قدم به روستای براندنبرگ رفتند و پس از برخورد با خانهها، ساختمانها و مخصوصا جنگل اطراف آن، دیگر دلیلی برای بازدید از سایر مکانها نداشتند؛ آنها بهترین مکان را پیدا کرده بودند. حتما متوجه شدهاید که جنگل شهر ویندن نقش بسیار بسیار پررنگی در سریال Dark دارد و باران بو اودار، کارگردان این سریال بهمحض برخورد با جنگل سارموند در روستای براندنبرگ شیفته آن شد.
بو اودار در مصاحبهای درباره آن جنگل گفت: «بهمحض تماشای آن جنگل و محیط اطراف آن ایدهای در ذهن من شکل گرفت. خاک آنجا بسیار خشک بود و بهایندلیل درختهای مخطروطی شکل با تنههای کشیده و بسیار بلند در آنجا رشد کرده بودند. این درختها حس بسیار عجیبی را به من منتقل میکردند؛ دقیقا مانند داستانهای رویایی و جادویی. من عاشق آن درختها بودم، آنها مانند میلههای زندان بهنظر میآمدند که مردم زیادی آرزوی رهایی از آنها را دارند، دقیقا مانند مردم ویندن. از تمام اینها که بگذریم این درختها از لحاظ بصری بسیار زیبا هستند، اینطور نیست؟»
نکته دیگر درباره جزییات محل فیلمبرداری این سریال مربوطبه مدرسه و کلیسای شهر ویندن است؛ هیچکدام از آنها در محل اصلی فیلمبرداری سریال وجود نداشتند. نام آن مدرسه Reinfelder-Schule و درمرکز کشور آلمان یعنی شهر برلین واقع شده است. اگر میخواهید به آنجا بروید کافی است در ایستگاه Messe Süd از مترو خارج شوید و حدود ۳۰۰ متر بهسمت جنوب حرکت کنید؛ مدرسه شهر ویندن در جلوی شما قرار خواهد گرفت. کلیسای شهر ویندن دورترین محل فیلمبرداری این سریال محسوب میشود؛ این کلیسا در جنگل گرانوالد در منطقهای بهنام Steglitz-Zehlendorf قرار گرفته است که ازطریق یک راهآهن متروکه به محل اصلی فیلمبرداری سریال دسترسی دارد.
غار معروف سریال بههیچوجه واقعی نیست؛ نهتنها واقعی نیست بلکه اسکلت سنگی ظاهر بیرون آن در تمام آلمان وجود ندارد. این غار تنها حاصل ترکیب تکنولوژی موجود در برنامه CGI و یک صحنه آماده شده در جنگل سارموند در جنوب برلین است. بااینحال بعضی از سکانسهای سریال که شخصیتهای آن درون غار درحال ماجراجویی هستند، در غار Unicorn در منطقه هارز فیلمبرداری شده است.
۴- NO FUTURE - آیندهای در کار نیست
این اصطلاح مورد علاقه اولریک جوان در سال ۱۹۸۶ بود که میتوانستیم آن را روی دیوار اتاق خواب او و کاپشن او و حتی بهصورت گرافیتی روی دیوار نیروگاه هستهای مشاهده کنیم. این اصطلاح عنوان یک آهنگ هم بود که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد و در آن این اصطلاح بارها بهکار رفته است. اصطلاح «آیندهای در کار نیست» یکی از مهمترین اصطلاحات این سریال قلمداد میشود. زمانیکه اولریک جوان از این اصطلاح روی کاپشن خود استفاده میکند هیچ ایدهای ندارد که خود او قربانی اصلی این اصطلاح خواهد بود؛ اولریک هیچ آیندهای نداشت، او ۳۳ سال را در زندان یا در بیمارستان بیمارهای روانی سپری کرد و بهاینخاطر آینده او بههیچوجه آینده خوبی محسوب نمیشود و هرگز نمیتواند از آیندهای که ندارد، فرار کند.
این اصطلاح در یک دید وسیعتر، خود شهر ویندن را هم شامل میشود. از هر زمانیکه به این شهر نگاه کنید، این شهر آیندهای نخواهد داشت. در سال ۲۰۲۰ در یک فاجعه هستهای همه چیز از بین میرود و عده بسیار کمی از مردم زنده میمانند. از طرفی آنتاگونیست اصلی فصل دوم سریال یعنی آدام، قصد دارد تا آخرالزمان را به واقعیت تبدیل کند تا پیچشهای زمانی ازمیان برداشته شوند. این اقدام او باعث خواهد شد تا همهچیز به پایان برسد. این دو موضوع بهخوبی اصطلاح «NO FUTURE» را برای شهر ویندن بهتصویر میکشند تا نشان دهند شهر ویندن و مردم آن آیندهای نخواهند داشت.
۵- اشاره کوچکی به هلگ سالخوره
در مطلبی که به ناپدید شدن مایکل اشاره میکند، در سمت چپ آن میتوانیم مطلبی را مشاهده کنیم که مرگ یک فرد سالخورده در یک صانحه رانندگی را بیان میکند. این موضوع که توسط یکی از کاربران آلمانی کشف شده است بهاحتمال زیاد به هلگ سالخورده اشاره میکند. هلگ که در سال ۲۰۱۹ در پیری بهسر میبرد به سال ۱۹۸۶ سفر کرد تا بتواند جلوی نسخه میانسال خود را بگیرد تا او نتواند پسر بچهها را بدزدد. هلگ سالخورده برای انجام این کار با ماشین خود با سرعت بالا با ماشین نسخه جوانتر خود تصادف میکند که در این تصادف او جان خو را از دست میدهد. این موضوع در این قسمت روزنامه و درکنار مطلب ناپدید شدن مایکل بهخوبی قابل مشاهده است.
نکته بسیار جالب این قسمت از روزنامه، مطلب سمت راست آن است. در سمت راست این قسمت نه خبری دیده میشود و نه حتی به اتفاق مهمی از سریال اشاره میکند. مطلب سمت راست این قسمت روزنامه به تحسین تیم هنری این سریال میپردازد که علاوهبر این روزنامه جزییات بسیار زیادی در طول سریال را بهبهترین شکل ممکن در اختیار مخاطبان قرار دادهاند. تیم سازنده این سریال با اینکار یک جایزه ویژه به تیم هنری این سریال اعطا کرد تا آنها بتوانند تحسینهای زیبایی که درباره آنها وجود دارد را در آن قسمت روزنامه بنویسند.
۶- اسامی جالب سریال
بهطور حتم تا اینجای مقاله بهخوبی این موضوع را درک کردهاید که تمام جزییات این سریال برای خود دلیل و معنایی دارند. این موضوع مسلما شامل اسامی شخصیتهای این سریال هم میشود. در میان اسامی شخصیتهای این سریال چندتا از آنها معانی مهمتر و بسیار جالبتری نسبت به سایر اسامی موجود در سریال دارند که اچ جی تنهاوس بیشک یکی از آنها قلمداد میشود. نام ساعتساز این سریال یعنی اچ جی تن هاوس، به نام نویسنده کتاب «The Time Machine» یعنی اچ جی ولز اشاره دارد تا با این کار علاوهبر تشویق کردن مخاطبان به خواندن این کتاب ادای احترام کوچکی به یکی از نخستین انسانهایی کرده باشد که زندگی خود را صرف مطالعه و تحقیق روی موضوع سفر در زمان کرده است.
یکی دیگر از اسامی جالب این سریال، نام خانوادگی خانواده داپلر (Doppler) است. داپلر در زبان آلمانی معنی دوگانه یا همزاد دارد که میتوان آن را بهراحتی در تمام سریال مشاهده کرد؛ جزییاتی مانند زندگیهای دوگانه، خطهای زمانی دوگانه و جهانهای دوگانه. درکنار معنی لغوی این کلمه میتوان آن را اشارهای به «اثر داپلر» قلمداد کرد. اثر داپلر کابرد بسیار زیادی در علم فیزیک و آکوستیک دارد. این اثر یکی از خواص بسیار مهم امواج صوتی است که بسامد یک موج بر اثر حرکت فرستنده یا گیرنده آن را مشخص میکند. نام خانوادگی داپلر در این سریال درکنار نشان دادن دوگانههای بسیار زیبا، ادای احترامی به کریستیان یوهان داپلر فیزیکدان آلمانی اتریشی محسوب میشود.
۷- معانی برخی واژهها و تاریخهای موجود در سریال
از معانی نامهای سریال که عبور کنیم به معانی اصطلاحات و حتی برخی از تاریخهای موجود در سریال میرسیم. همانطور که در مقدمه مقاله بهآن اشاره کردیم این سریال بهقدری جزییات دارد که تنها یک مقاله برای بررسی و توضیح دادن آنها کافی نخواهد بود. تا اینجای مقاله به توضیح اسم شهر ویندن و بررسی برخی اسامی موجود در سریال پرداختیم و در این قسمت بهبررسی برخی تاریخها و اصطلاحات مهم سریال خواهیم پرداخت. یکی از مهمترین تاریخهای سریال، ۱۲ نوامبر است. این تاریخ که بدون شک یکی از مهمترین تاریخهای این سریال بهشمار میرود، تاریخ بسیار مهمی در فیلم Back To the Future محسوب میشود. در این فیلم که یکی از فیلمهای بسیار جذاب در ژانر سفر در زمان است تاریخ ۱۲ نوامبر نقش بسیار پررنگی دارد؛ در این تاریخ تمام برخوردهای سفر در زمان پدیدار میشوند.
یکی از اصطلاحاتی که در طول سریال بهطور مداوم جلوی بیننده قرار میگیرد، عبارت Sic Mundus Creatus Est بود. این عبارت از کتابهای قدیمی و مذهبی آلمانی سرچشمه میگیرد و بهمعنی «و جهان اینگونه خلق شد» است. این عبارت که به دفعات زیاد در کلیسای شهر ویندن، در عمارت آدام و در کتابها و روی عکسهای مختلف قابل مشاهده است، معنای «آغاز» نیز میدهد و به آغاز تمام اتفاقات سریال اشاره میکند. دیگر عبارت جالبی که در سریال آن را دیدیم، عبارت Atomkraft, nein danke بود. این عبارت روی تیشرت کودکی که در جنگل پیدا شد، قابل مشاهده بود. این عبارت بهاین دلیل در سریال بسیار مهم قلمداد میشود که بهمعنی «نه به انرژی هستهای» است. این عبارت شعار اصلی گروه مخالف با انرژی هستهای در تظاهرات سال ۱۹۸۰ در کشور آلمان بود.
«در ادامه مقاله به ارجاعات مهم سریال و حقایق متفرقه آن خواهیم پرداخت و این مطالب ممکن است که بخشی از داستان سریال را لو بدهند. بنابراین اگر سریال را ندیدهاید و نمیخواهید قسمتی از آن برای شما لو برود پیشنهاد میکنیم پس از تماشای سریال Dark، ادامه مقاله را مطالعه کنید».
۸- ارجاعات و اشارههای مهم موجود در سریال
بدون شک مهمترین جنبه سریال Dark ارجاعات و اشارههای مختلف آن در موضوعات گوناگون است؛ موضوعاتی مانند اسطورهشناسی، اشارههایی به داستانهای مذهبی و داستانهای افسانهای و حتی اشارههای ریزی در طول سریال که داستان سریال را برای شما روشنتر میکنند. ارجاعات و اشارههای مهم موجود در این سریال بالغبر ۶۰ مورد است که مطمئنا نمیتوان بهتمام آنها در این مقاله اشاره کرد ولی سعی میکنیم بهبررسی مهمترین آنها بپردازیم. ادامه این مقاله مستلزم این است که جزییات سریال را هرچند کم، درخاطر داشته باشید. بنابراین اگر جزییات سریال را بهخوبی بهیاد نمیآورید، پیشنهاد میکنیم یک بار دیگر سریال را تماشا کنید تا با مطالعه ادامه این مقاله از جزییات لذتبخش بیشتری از این سریال جذاب مطلع شوید.
اشاره به سایر جهانهای سریال در تیتراژ اولین قسمت سریال
همانطور که درنهایت و در فصل سوم سریال متوجه این موضوع شدیم، در داستان سریال سه جهان گوناگون وجود دارد. دنیای اصلی که تنهاوس در آن یک وسیله سفر در زمان اختراع میکند تا بهوسیله آن پسر، عروس و نوه خود را نجات دهد اما ساخت آن دستگاه، باعث ایجاد دو جهان فاسد موازی میشود؛ جهان مارتا و جهان جوناس. این دو جهان در نهایت به جهانهای آدام و حوا تبدیل شدند. به این موضوع که در سریال شاهد وجود سه جهان مختلف هستیم در تیتراژ قسمت ابتدایی فصل اول آن اشاره شده است. در نخستین نمایش از عنوان سریال ما شاهد سه قطعه از یک خیابان واحد بودیم که بهصورت جالبی در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند؛ دوتا از آنها بازتاب یکدیگر بودند که به جهان مارتا و جهان جوناس اشاره میکنند و دیگری جهان اصلی سریال یعنی جهان تنهاوس را بهمخاطب نشان میدهد.
دیوار آشپرخانه خانواده نیلسن یک بانک از اطلاعات جالب است
در قسمت اول سریال و بعد از اینکه کاترینا به همسر خود شک کرده است که شاید در حال خیانت باشد، گرمکن او را بو میکند. پس از این لحظه دوربین برای یک لحظه بسیار کوتاه دیوار آشپزخانه خانواده نیلسن را نشان میدهد که پر است از اطلاعات و اشارههای جالب. روی دیوار ما یک طرح مارپیچ مانند میبینیم که اشاره واضحی به افسانه آریادنه و تسوس و هزارتوی موجود در این افسانه دارد (درباره این افسانه در ادامه بیشتر صحبت میکنیم
روی این دیوار همچنین میتوانیم یک تکه کاغذ کوچک را ببینیم که روی آن با رنگ قرمز کلمه هلگ (HELGE) نوشته شده است. دلیلی برای وجود نام هلگ روی دیوار خانواده نیلسن وجود ندارد؛ کسی که در ادامه فصل اول نقش پررنگی در سریال دارد. این تکه کاغذ اشارهای به یکی از شخصیتهای اصلی سریال دارد که با نوآه همکاری میکند، بچهها را میدزد و بهوسیله آنها ماشین زمان را آزمایش میکند.
موزیک ویدیوی مرموز سریال
این موزیک ویدیو با نام Irgendwie, Irgendwo, Irgendwann در سال ۱۹۸۴ توسط نِنا هنرمند آلمانی ساخته شد. این موزیک ویدیو را برای اولین بار در قسمت اول سریال در پناهگاه دیدیم و شنیدیم ولی این تنها باری نبود که این موزیک در این سریال پخش میشود. قسمتی از این موسیقی در پخشکنندهای که مدز همراه خود داشت، قابل شنیدن است. در قسمت پایانی فصل اول سریال در ماشین هلگ میانسال و دقیقا قبل از تصادف او با نسخه سالخورده خود، این موزیک درحال پخش شدن است. در تیتراژ قسمت آخر سریال و در طول آن قسمت نیز بار دیگر شاهد پخش این موزیک بودیم.
عنوان این آهنگ بهمعنی بهنحوی، در مکانی و در زمانی (Somehow, Somewhere, Sometime) بود که رابطه مستقیمی با داستان سریال دارد که اتفاقات گوناگونی در زمانهای مختلف در حال رخ دادن است و همچنین با شخصیتهای سریال رابطه مستقیمی دارد که مرتب در حال سفر در زمان دیده میشوند. متن این موسیقی نیز دقیقا با داستان سریال رابطه دارد؛ در متن این آهنگ به سقوط درون زمان و فضا و درنهایت به بینهایت اشاره میکند.
-
اشاره مستقیم به افسانه آریادنه و تسوس
در سریال Dark به افسانه آریادنه و تسوس بارها و بارها اشاره شده است. آریادنه دختر پادشاه ماینوس و در ورودی یک هزارتو که در مرکز آن یک موجود شیطانی بهنام مینوتور زندگی میکند، مسئول قربانیهایی است که برای آن موجود آورده میشود. این موجود انسانها را میخورد و افراد مختلف مجبور به قربانی کردن خود و نزدیکانشان برای او هستند. براساس این افسانه، قهرمانی بهنام تسوس از راه میرسد تا با کشتن این موجود مردم را از دست او خلاص کند؛ افراد زیادی برای کشتن او تلاش کردند که هیچکدام از آنها موفق به انجام این کار نشدند. آریادنه با دیدن تسوس عاشق او میشود و تصمیم میگیرد تسوس را در این مسیر کمک کند. تسوس پس از کشتن آن موجود بهدلایلی آریادنه را ترک میکند که این موضوع باعث ناراحتی بسیار زیاد آریادنه میشود.
ارجاعات این افسانه در این سریال بهقدری زیاد است که حتی میتوان از آن بهعنوان منبع اصلی الهام گرفتن سازندگان سریال برای ساخت سریال Dark نام برد. پس از آن طرح هزارتو روی دیوار آشپزخانه خانواده نیلسن، در قسمت دوم فصل اول سریال، بهوضوح میتوان یک پوستر از افسانه آریادنه را پشت سر شخصیت مارتا مشاهده کرد؛ این نخستین اشاره مستقیم سریال به این افسانه بهشمار میرود. در قسمت پنجم فصل ابتدایی نیز مارتا نمایشی از این افسانه را در مدرسه اجرا میکند؛ افسانهای که گوستاو تنهاوس نیز در سال ۱۸۹۰ به آن اشاره میکند.
- اشاره تنهاوس به دنیای سوم سریال در فصل نخست
ما در فصل اول و حتی در فصل دوم هیچ سرنخی درباره جهان سوم سریال نداشتیم ولی بااینحال اشارههای کوچکی در طول این دو فصل به جهان سوم سریال شده است. در یکی از سکانسهای قسمت هشتم فصل نخست که در سال ۱۹۸۶ جریان دارد، تنهاوس درحال توضیح دادن خصوصیات سیاهچاله به جوناس است. در این توضیحات ما شاهد جزییات بسیار جالبی بودیم؛ تنهاوس در این توضیحات به جوناس گفت: «ذهن ما براساس این موضوع شکل گرفته است که هر چیزی در جهان یک زوج دارد و تمام عوامل در جهان دوگانه هستند؛ ورود و خروج، سیاه و سفید، خیر و شر. همهچیز بهنظر دوگانه میآید ولی این باور اشتباه است، تا حالا چیزی درباره triquetra (آذین سه حلقه) شنیدهای؟ هیچ چیز در جهان بدون بعد سوم آن کامل نیست، هیچ چیز! ما تنها بالا و پایین نداریم، بالا و پایین بدون درنظر گرفتن مرکز هیچ معنایی نمیدهند». با اینکه در آن لحظه فکر میکردیم که این گفتوگو ربطی به جهانهای موازی ندارد ولی با دیدن کامل سریال میتوانیم متوجه این موضوع شویم که این گفتوگو یه سرنخ بسیار واضح درباره وجود داشتن سه جهان مختلف در سریال بوده است.
- ۰ ۰
- ۰ نظر