احتمالا اگر شما هم جز آن دسته باشید که The Office را ندیدهاید با خودتان میگویید مگر یک دفتر ساده و یک زندگی روتین و اداری چه جذابیتی برای سریال کمدی دارد؟ اما اگر صبر کنید، اداره شما را شگفت زده میکند. سریالی پر از نکات خندهدار، درام های عمیق و طنز سیاه که به نسبت دیگر سیتکام هایی مانند Friends و How i met your mother یک سر و گردن بالاتر است.
آفیس داستان به ظاهر مستند یکی از شعب داندرمفلین، شرکت زنجیرهای فروش کاغذ، در شهری به نام اسکرانتون را روایت میکند که در رأس این شرکت مایکل اسکات با بازی Stave Carrel قرار دارد. مایکل در همان ابتدا ماگ معروف خود را به ما نشان میدهد که رویش نوشته شده World’s Best Boss و توضیح میدهد که این ماگ را خودش برای خودش خریده چرا که باور دارد بامزهترین، بهترین و جالبترین رئیس دنیاست اما همین او و کارمندانش را به دردسر میاندازد. دردسرهایی که هوشمندانه در طی داستان با واکاوی شخصیت مایکل یکی از بهترین کاراکتر های طنز تلویزیون آمریکا را برایمان شکل میدهد.
این سریال آمریکایی در اصل برگرفته شده از یک سریال انگلیسی به همین نام و در سال ۲۰۰۱ است که تنها با پخش دو فصل متوقف شد، اما شبکه NBC بعدتر تصمیم به بازسازی کامل آن گرفت. البته در دو فصل اول سریال آفیس آمریکایی تلاشهایی برای ادای دوبارهی آفیس قبل صورت گرفت اما بعدتر این گروه راه خود را برای ساخت یکی از درخشانترین سیتکامهای تاریخ پیدا کرد. همین دو فصل ابتدایی نسبتا ضعیف یکی از نقاط ضعف سریال برای پیدا کردن مخاطب است، اما مخاطبان حوصلهدارتر با ادامه دادن این سریال متوجه تفاوت اساسی آن با بقیه سیتکامهایی مانند Big Bang Theory و Friends خواهند شد. سیتکامهای نسل ساینفیلد که از الگوهای یکسانی برای خنداندن مخاطب پیروی میکردند در برابر خلاقیتهای آفیس هیچ توانی برای مقابله ندارند!
فرم روایی این سریال Mockumentary است که در تعریف آن آمده: «نوعی از فیلم یا مجموعه تلویزیونی مستند است که رویدادهای خیالی و پندارین را در قالب یک مستند واقعی نشان میدهد.» استفاده Office از این فرمت فیلمبرداری جدید باعث شده حضور دوربین در تک تک لحظات و سپس قرار گرفتن کارمندان جلوی دوربین به صورت جداگانه مخاطب را بیشتر درگیر احساسات شخصیتها کند و برای لحظاتی واقعا حس کند این اتفاقات تماما واقعی است. صحبت با دوربین و شکستن دیوار چهارم چیزی است که در سریال House of Cards و یا Fleabag هم استفاده شده اما تفاوت آفیس شخصیت دادن به دوربینی است که ما تا فصلهای آخر آن را نمیبینیم اما با استفاده از تکنیک های فیلمبرداری با مخاطب صحبت و یا حتی راز هایی را کشف میکند. تفاوت اصلی و بزرگ این سریال با سیتکامهای پیش از خود در همین فرم است. ما با کمک این فرم گاهی همراه با کاراکترهای داستان به سرعت از اتاقی به اتاق دیگر میرویم، با تکتک شخصیتهای درگیر در هر اپیزود تنها میشویم و مقابل دوربین برایمان صحبت میکنند، گاهی حتی بدون آگاهی کاراکترهای داستان دوربین مستندوار از دور آنها را نشان میدهد و ما پای به حریم خصوصی آنها میگذاریم و در نتیجه تمام اینها ، فاصله ما با شخصیتها به کمترین حد ممکن میرسد. آنقدر به آنها نزدیک میشویم که زندگی روتین و کم مشغلهی چند کارمند شرکت فروش کاغذ برایمان جذاب و درگیر کننده میشود!
به محض شروع مانند اکثر سریالها خبری از تیتراژ نیست، ما یک موقعیت را میبینیم اما معمولا ربطی به بقیه آن اپیزود ندارد، این نوع از شروع را که Cold open مینامند، جایی در سریالهای امروزه ندارد اما در آفیس این موقعیتهای کوچک از لحاظ خندهدار بودن برابری با کل یک اپیزود میکند. درگیر کردن مخاطب از همان دقیقه اول کاریست که آفیس به خوبی انجام داده.
شخصیت پردازیها در آفیس طوری نیست که با چند قسمت ابتدایی بتوانید شخصیت محبوب خود را پیدا کنید، احتمالا برای شما هم همهچیز گنگ و رفتار افراد این اداره گاهی زشت و حتی توهینآمیز است؛ اما باید صبر کنید تا متوجه شوید دقیقا افراد این اداره از چه حرف میزنند و از کجا آمدهاند، بعد از این است که جذابیت سریال خودش را نشان میدهد. روابط در اداره گاهی به سادگی یک اسمارتیز روی میز است و گاهی چنان پیچیده میشود که یک فصل کامل شما را درگیر میکند. در راس این روابط مایکل اسکات رییس این اداره است که به نظر نمیرسد حتی لحظهای راجع به کاری که میخواد انجام دهد فکر کند اما در مواقع حساس شما را شگفت زده خواهد کرد، طوری که آرزو میکنید رئیسی مانند مایکل داشتید. بعد از آن دوایت، فروشنده کاغذ، یک آلمانی مزرعهدار عجیب است که مایکل را تمام و کمال الگوی خود قرار داده و برای تایید و توجه مایکل دست به هر کاری میزند. روابط جیم فروشندهی کاغذ موفق و پم منشی اداره از ابتدای سریال به آرامی شروع میشود و لحظاتی از عشق، حسادت، فاصله و شادی را با این دو شریک میشویم.
به طور کلی شخصیتهای اداره که کم هم نیستند، همگی در روند پیشبرد داستان سهیماند و هر کس تاثیری رو داستان اصلی میگذارد و همین باعث آشنایی مخاطب با شخصیتهای به ظاهر کمرنگتر میشود که هرچقدر جلوتر میرویم متوجه تاثیر و نقش افراد خواهیم شد. سازندگان سریال از همان ابتدا میدانستند ساختن سریالی با بیش از ده کاراکتری که از همان ابتدا باهم وارد داستان میشوند ساده نخواهد بود اما همین پس از کمی تبدیل به یکی از نقاط قوت داستان میشود. کاراکترهای فراوان داستان دائما درحال صحبت و ابراز وجود و تأثیرگذاری بر همدیگر هستند، در بعضی صحنهها بیشتر از هفت یا هشت شخصیت درحال دیالوگ هستند و دوربین یکسره درحال چرخیدن و همین نکته باعث میشود مخاطب تحت بمبارانی از مزهپرانیهایی قرار بگیرد که در شکل گرفتن داستان و شخصیت پردازی هم موثرند!
نوع خنده گرفتن در این سریال متفاوت از بقیه سیتکامهاست. در لحظهای که شما به آفیس میخندید تمام شخصیتها در موقعیتهای آکوارد و معذب کنندهای هستند. آفیس مانند دیگر سریالهای کمدی از خندههای فیک یا افراد حاضر در استدیو استفاده نمیکند بلکه به مخاطب این امکان را میدهد لحظات خندهآور را کشف کند و به چیزی که خودش میخواهد بخندد که همین باعث میشود دیدن چندباره هم The Office باز هم لذت بخش باشد.
The Office به مدت ۹ سال در ۹ فصل و ۲۰۱ قسمت بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۳ از شبکه NBC پخش میشد و بعد از گذراندن دو فصل اول جایگاه خوبی بین مخاطبین پیدا کرد و رتبه imdb بالای ۸ را گرفت. این سریال به شیوه سریال سازی مرسوم هم پایبند نبود و زمان بندی قسمتها را در سه حالت معمولی ۲۲ دقیقهای، بلند ۲۸ دقیقهای و یا طولانی ۴۲ دقیقهای روایت میکند.
چهار فصل ابتدایی این سریال با نویسندگی Ricky Gervais و Stephen Merchant که سازندگان نسخه بریتانیایی بودند و Greg Daniels که تهیه کننده بیش از هفتاد قسمت سریال Simpsons و سیتکام معروف Seinfeld است، پیش میرود اما بعد دنیلز به دنبال خلق سریال Parks and Recreation میرود و تا فصل آخر حضور کم رنگی دارد. بعد از آن Paul Lieberstein که نقش توبی، مدیر منابع انسانی سریال را دارد با همراهی Jennifer Celotta داستان این سریال را پیش میبرند که بعد از مدتی با جدا شدن جنیفر، توبی سریال آفیس را تا فصل هشت، که به نظر اکثر مخاطبین بدترین فصل این سریال است، هدایت سریال را بر عهده میگیرد. اما با برگشت دنیلز در فصل آخر شاهد یکی از بهترین پایانهای تاریخ سریال هستیم. تیم نویسندگی سریال The Office برای خلق محیطی ملموس و واقعی در ادارات مختلف تحقیق کردند. دنیلز از این اطلاعات به دست آمده در ساخت دیگر سریالهای خود، King of the Hill و Parks and Recreation، بهره برد که اگر The Office به مذاقتان خوش بیایید حتما از دیدن Parks and Recreation که در همین حال و هوا است لذت خواهید برد.
انتخاب بازیگر این سریال هم روند عجیبی را طی کرده است. تهیه کنندگان سریال از بازیگران چندین سوال میپرسیدند که پاسخگویی بر اساس شخصیتشان بوده و خبری از فیلمنامه در روز تست نبوده.
بعد از خریدن پنج ساله آفیس توسط شرکت Netflix و پخش مجدد آن در استریم قوی و فراگیرش، یکی از دلایلی که بعد از هفت سال از پایان سریال دوباره توجهها به آن جلب شده ترند شدن Meme های زیاد آن است. میم صحنههای خندهداری است که افراد با توجه به موقعیتهای مختلف به صورت خام یا با نوشتن متنی رو آن در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند.
البته قرارداد ارزشمند پنج ساله و پانصد میلیونی نتفلیکس تا پایان امسال تمام میشود و شبکه NBC دوباره به فکر استفاده مجدد از این سریال افتاده است. تا مدتها به صورت غیرمستقیم صحبت از ریبوت و ساخت سریال جدیدی با بازی استیو کرل بود که خود کرل در اظهار نظری گفت فکر میکند بازگشت او به سریال یک ایده بد است. شبکه Peacock که به شرکت NBCUniversal تعلق دارد، حق پخش اختصاصی سریال را کسب کرده است و در سال ۲۰۲۱ میلادی همه فصول آن را با سکانسهای اضافه و دیده نشده را ارائه میکند تا در دنیای استریمهای قدرتمندی مانند نتلفیکس حرفی برای گفتن داشته باشد.
در پایان پیشنهاد شخصی من این است که دو فصل ابتدایی را تا انتها تماشا کنید، شما در حال آشنایی با این دنیای جدید از طنز نیاز به زمان دارید. اما این دنیای جدید نه تنها برای مخاطب پر از سرگرمی و داستانهای دوستداشتنی خواهد بود، بلکه برای هر فردی در زمینهی فیلمسازی و طنزپردازی قطعا مرجعی است که میتوان بارها مرورش کرد. به عنوان یک مخاطب گاهی حس میکنم ساخت این سریال در ابتدا حتی برای خالقان کار قابل تصور نبود، اما تیم سازندگان با استفادهی درست از قابلیتهای این فرم توانستند در طی یک دهه یکی از بهترین سیتکامهای تاریخ را ساخته و ارائه کنند.
- ۰ ۰
- ۱ نظر
6 نکته درباره این فیلم های برتر کمدی