معرفی سریال Twin Peaks

آشنایی با بهترین و پر رتبه ترین سریالهای دنیا

معرفی سریال Twin Peaks

۶,۸۳۰ بازديد
معرفی سریال Twin Peaks

معرفی سریال Twin Peaks

 

اگر اهل سینما باشید، حتماً گذرتان به سریال Twin Peaks افتاده است. سریالی که توسط کارگردان معروف، دیوید لینچ (David Lynch) و مارک فراست (Mark Frost) در سال 1990 در دو فصل ساخته شده است. این سریال، مخصوصاً با توجه به سال انتشار آن، بنیان‌گذار عناصری بود که در شاهکارهای امروزه می‌بینید. جزئیات ریز و درشتی که تا قبل از این اثر، سریال خاصی آن را رعایت نمی‌کرد و البته در آن دوران، پتانسیل تلویزیون چندان کشف نشده بود و سینما طرفداران و دنبال کنندگان بیشتری داشت. در همین دوران، سریال Twin Peaks به خانه‌ها آمد و مردم را شگفت‌زده کرد. البته این شگفت‌زدگی، عادی نبود و این سریال، تبدیل به یکی از واجبات روزمره زندگی افراد شد. نبود فضای مجازی به شدتی که الان وجود دارد نیز در محبوبیت سریال نقش داشت ولی قطعاً بیشترین عامل، خود این سریال است. ساختاری کاملاً بی‌نظیر، داستانی بسیار درگیرکننده و در بیشتر اوقات مبهوت‌کننده که به جرات می‌گویم مثالش را در هیچ جایی و هیچ چیزی ندیده‌اید و صد البته، شخصیت‌هایی فراموش نشدنی که با همگی آنان به شدت اُنس می‌گیرید و از کوچک‌ترین اتفاقی که برای‌شان می‌افتد، ناراحت و نگران می‌شوید، گویی خدای ناکرده برای نزدیکان‌مان رخ داده است! این سریال نیز مانند تمام آثار لینچی، فضای خاص خود و عناصر سورئال دارد ولی به قدری نیست که انتظار داشته باشید در هر قسمت Mulholland  Drive ببینید. فصل سوم این سریال که در سال 2017 پخش شده است، فضایی کاملاً لینچی دارد و می‌شود گفت تک تک قسمت‌هایش مانند یک فیلم یک ساعته است که توسط دیوید لینچ کارگردانی شده باشد ولی دو فصل اول، آنقدر عناصر لینچی در خود ندارند و بیشتر میانه‌روی انجام گرفته تا عناصر سورئال به حد کافی و جریان عادی سریال نیز در حد کافی باشد و ارتباط این دو، تنها در مواردی رخ دهد که اتفاقاً همین موارد نیز هیجان‌انگیزترین و جذاب‌ترین بخش‌های سریال را تشکیل می‌دهد!

به ترتیب از راست به چپ، کلانتر هری ترومن و مامور ویژه FBI، دیل کوپر. این دو شخصیت اصلی و البته یکی از جذاب‌ترین شخصیت‌های اصلی هستند که فراموش کردن‌شان، کاری بس مشکل است!

داستان سریال از آن جایی شروع می‌شود که پیت مارتل (Pete Martell) پیر، قصد رفتن به ماهیگیری دارد ولی در کنار ساحل، با کیسه‌ای عجیب روبرو می‌شود. کنجکاوی، او را به سراغ بازکردن آن کیسه می‌برد و هم خود او و هم ما که بیننده باشیم، متوجه می‌شویم دیگر آرامش از میان رفته است. دیگر شهر ساکت و دورافتاده توین پیکس، آن سکوت و دورافتادگی را ندارد و قاطی بدبختی‌های شهرهای بزرگ شده است. درون کیسه، جسد دختر محبوب و معروف شهر، لورا پالمر (Laura Palmer) قرار گرفته که به طرزی معصوم، خبر از سرنوشت شومش و اتفاقات وحشتناکی که برایش افتاده است، می‌دهد. کلانتر و دکتر شهر برای بازرسی جسد و بردن آن می‌آیند و خانواده دختر، از بلایی که به سرشان آمده، مطلع می‌شوند. در همین اوقات، FBI متوجه ارتباط این قتل با قتلی در حدود یک سال پیش در جایی دورتر از شهر توین پیکس می‌شود و یکی از مامورین با تجربه خود به نام دیل کوپر (Dale Cooper) را برای بازرسی می‌فرستد و این جا است که متوجه می‌شویم توین پیکس آن شهر ساکت و مظلومی که تصورش را می‌کردیم نیست و در واقع شیطان در این جا بسیار بیشتر از شهرهای بزرگ و پرجمعیت رخنه کرده است! درگیرکننده بودن در یک داستان کارآگاهی چیزی عادی است و این عنصر (البته اگر نویسنده‌اش تا حدی کاربلد باشد!) همیشه وجود دارد، پس سریال Twin Peaks نیز از این قاعده مستثنی نیست ولی عامل تفاوت آن با سایر داستان‌های کارآگاهی، خود مقتول و البته تا حدودی کارآگاه آن است! سریال بیشتر جنبه معکوس دارد و سعی بر بیشتر شناخته‌شدن مقتول می‌کند که در این بین، تلاش‌هایی نیز برای گرفتن قاتل صورت می‌گیرد. تا به شناخت بهتر مقتول نزدیک می‌شویم، قاتل مشخص‌تر می‌گردد. البته بگذارید از همین الان خیال‌تان را راحت کنم، غیرممکن است کوچک‌ترین شکی نسبت به هویت قاتل داشته باشید زیرا تا سریال آن را معرفی نکند، عملاً حدس زدنش غیرممکن است!

شخصیت‌پردازی این سریال از کم‌نقص‌ترین‌ها است و به هرکدام از شخصیت‌ها، بهای کافی و سناریوهای کافی داده می‌شود تا خود را ثابت کرده و بیننده نیز آشنایی کافی را با آنان پیدا کند. این کار تا جایی پیش می‌رود که اگر دیل کوپر از اوایل کار در کنارمان نبود، سخت می‌شد تشخیص داد که شخصیت اصلی چه کسی است، زیرا به هر شخصیتی به اندازه‌ای مناسب، پرداخته شده است. از کلانتر شهر بگیرید تا معاون‌های او و رئیس رستورانی کوچک، همگی به طور مناسبی شخصیت‌پردازی شده و ارتباط برقرار کردن با آنان راحت است. هر قسمتی که تماشا می‌کنید، بیشتر خود را به عنوان یکی از ساکنین توین پیکس در نظر می‌گیرید و بیشتر با اوضاع شخصیت‌ها آشنا می‌شوید. این آشنایی تا جایی پیش می‌رود که ممکن است حتی بعد از چندین سال هم نتوانسته باشیم آنان را از یاد ببریم! برای افرادی که سریال را در زمان پخش دیده و فصل سوم را نیز در سال 2017 تماشا کرده‌اند، قطعاً چنین بود و دیدن شخصیت‌های قدیمی حتی برای کسری از ثانیه، لذت بسیاری داشت. برای بینندگان جدید نیز دقیقاً همین وضع است، منتها اگر زمان بیشتری می‌گذشت، آن حس قوی‌تر می‌بود. همه این‌ها را بایستی مدیون شخصیت‌پردازی بی‌نقص سریال بود.

به توین پیکس خوش آمدید! جایی که ورود به آن آسان، ولی خروج از آن، سخت و ناممکن است!

سریال Twin Peaks از آن دسته سریال‌هایی است که بعد از دیدنش، محال است پشیمان شوید. سریالی که کمتر کسی نسبت به آن موضع می‌گیرد زیرا به قدری عناصر متنوع در آن وجود دارد که بیشتر مخاطبین را راضی کرده و آن چه که واقعاً می‌خواهند را به آنان ارائه می‌دهد. از روابط عاشقانه گرفته تا کارآگاهی عجیب و گاهاً بامزه که بسیار در کارش ماهر است، از وکیلی که دیگر دختر عزیزش وجود خارجی ندارد و همین کم کم مرزهای دیوانگی را به رویش باز می‌کند و ثروتمندی که برای رسیدن به اهدافش، دروغ کمترین کاریست که حاضر به انجامش است! در سریال Twin Peaks همه چیز یافت می‌شود و این همه چیز، به طوری کاملاً مناسب در کنار هم چیده شده‌اند و در نهایت می‌بینیم که وجود تمام آنان، امری ضروری بوده است. پس مطمئن باشید با تماشای این سریال، از وقت‌تان به خوبی استفاده کرده‌اید و خود را در معرض هنر خاص لینچ قرار داده‌اید که بدون شک لذت خالص را در پی خواهد داشت!

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.